۱ مهر تا ۴ آبان ۱۳۵۹، سالروز آغاز جنگ شهری بین ارتش بعث عراق و رزمندگان ایرانی بود که در حومه و داخل خرمشهر رخ داد. در پی حمله عراق به ایران، ۱۲ لشکر عراقی به سمت خرمشهر روانه شدند که با مقاومت گردان دژ نیروی زمینی ارتش گردان تفنگداران دریایی بوشهر و پاسداران خرمشهر و بومیان خرمشهر رو به رو شدند. نهایتاً، عراق توانست پس از ۳۴ روز خرمشهر را تسخیر کند. در این نبرد از هر دو طرف حدود ۷٬۰۰۰ نفر کشته و مجروح شدند و تعداد چند صد خودرو زرهی منهدم شد. با وجود مقاومت ایرانیها، به دلیل نرسیدن نیروی کمکی (تجهیزات، مهمات، نیروی نظامی) و زیر آتش سنگین توپخانه ارتش عراق و بمبارانهای پیاپی نیروی هوایی عراق، سرانجام با دستور شفاهی مقامات ایرانی، نیروهای مقاومت پس از خارج کردن مردم، از طریق رودخانه کارون، از شهر خارج شدند.
فرماندهی نبرد
فرماندهی مقاومت خرمشهر را سرهنگ علی قمری فرمانده داوطلب گردان دژ خرمشهر و ناخدا هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران دریایی ارتش، محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر و حبیبالله سیاری که یکی از تکاوران زبده ارتش بود به عهده داشتند. گرچه صدام وعده فتح یک روزه خرمشهر، سه روزه خوزستان و دو هفتهای ایران را میداد، اما با مقاومت مردمی و ارتش در خوزستان، به اشغال خرمشهر و حصر آبادان اکتفا کرد.
تایخچه آشوب افکنی صدام
پس از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، برخی استانها از جمله خورستان دچار آشوب شد. در اهواز، حزب خلق عرب ادعای جدایی و پیوستن به عراق را داشت. بمبگذاری و خرابکاری آنها، مدتی مردم شهر خرمشهر را عاصی کرده بود. در خرمشهر و اهواز، گروه جداییطلب جبهه خلق عرب شورشهایی کرده بود و به کمک صدام حسین، برای مدتی در شهرهای استان خوزستان بمبگذاری میکرد و در جادههای مرزی مین ضد نفر یا ضد خودرو میگذاشت. در بهار ۱۳۵۸، تیمسار احمد مدنی استاندار وقت استان خوزستان از فرمانده منطقه دوم نیروی دریایی در بوشهر، تقاضای اعزام یک گروهان تکاور برای تأمین امنیت خرمشهر و آبادان کرد. از بوشهر یک گروهان تکاور نود نفری به فرماندهی ناوبان عیسی حسینیبای، ناوبان محمدعلی صفا، ناوبان سلیمان محبوبی به خرمشهر گسیل شد تا با خرابکارها مقابله کند. تکاورها مقدار زیادی از بمبها و مینهای کارگذاری شده را خنثی کردند و با کمک مردم بومی، اقدام به شناسایی و دستگیری خرابکارها کردند.
مدنی، استاندار خوزستان، نامههای به تاریخ ۱۵ /۲/ ۱۳۵۸ به وزیر کشور چنین نوشت: کنسول عراق در خرمشهر با بعضی از عناصر مشکوک محلی رابطه دارد. این مسلم شده که کنسول عراق در خرمشهر یکی از فعالان دستگاه جاسوسی است و در خرابکاری دست دارد. اخیراً نامبرده سفارش کردهاست در نقاط مختلف خرمشهر، برای وی خانه اجاره کنند و اکنون خانهها مهیاست. علاوه بر این گفته میشود که کارمندان حساس کنسولگری عراق از۴ نفر به۱۴ نفر که همه یا اغلب آنها افسر میباشند، افزایش یافتهاست.
مدرسه عراقیها در خرمشهر نیز کانون جاسوسی است. مسئول مدرسه عراقیها، ولید سامرایی رایزن فرهنگی کنسولگری عراق میباشد که قبلاً مسئول جبههالتحریر خوزستان در عراق بودهاست و فعالیتهای خود را از بصره اداره میکرد و از جاسوسان شناخته شده میباشد.
در خرداد ۱۳۵۸، آشوب در خرمشهر به اوج رسید. نیروهای جبهه خلق عرب، شهر را به اشغال خود درآورده و ساختمان شهرداری و برخی اماکن دیگر دولتی را اشغال کردندو مسلحانه در شهر مانور میدادند. همچنین به مقر سپاه پاسداران در خرمشهر ریخته، محمد جهانآرا و هفده نفر دیگر را به گروگان گرفتند. این غائله با دخالت تکاورهای نیروی دریایی پایان گرفت و عناصر خرابکار از شهر بیرون رانده شدند.
در پائیز و زمستان سال ۱۳۵۸، با حمله به کنسولگری عراقی و مدرسه عراقیها در خرمشهر، اسنادی از این دو مرکز کشف شد که نمایانگر توطئهچینی و خرابکاری عراقیها در خرمشهر بود.
صدام حسین که تازه به مقام ریاست جمهوری عراق دست یافته بود، در نامهای به شورای انقلاب ادعا کرد، شرکت خرابکاران عراقی در خوزستان به تلافی مداخله ایران در کردستان عراق بودهاست.
درگیری پیش از آغاز رسمی جنگ
به گفته ناخدا صمدی، اوایل بهار ۱۳۵۹، برای نیروهای ارتشی کاملاً آشکار و روشن بود که عراق به زودی جنگی را شروع میکند. در مجموع، حدود نود تکاور در خرمشهر، آبادان و اهواز مستقر بود. آنها در عین حفظ امنیت خرمشهر، در مرز و پاسگاههای مرزی در شلمچه و اطراف رودخانه کارون، به نیروهای ژاندارمری کمک میکردند. چندین مورد درگیری با نیروهای عراقی گزارش شد. تکاوران مستقر در خرمشهر و اهواز، مرتباً گزارش تحرکات نیروی زمینی ارتش عراق (سنگربندی، استقرار تجهیزات و امکانات جنگی، جابهجایی نیروهای عراقی، جادهسازی منتهی به مرز ایران) را به ستاد نیروی دریایی و مقامات بالاتر گزارش میکردند. همه سران درجه اول سیاسی جمهوری اسلامی در تهران هم از این موضوع اطلاع داشتند.
به گفته ناخدا یکم هوشنگ صمدی (فرمانده وقت گردان یکم تکاوران دریایی ارتش) با رصد مانور نیروی نظامی عراق در شمال خلیج فارس، نیروی دریایی به حالت آمادهباش درآمده بود. با وجود گزارشهایی که برای تهران ارسال میشد، به دلیل درگیری سیاسی آن زمان و کارشکنی بنیصدر، تدابیر لازم برای دفاع مقتدرانه اندیشیده نشد.
حمله عراق و جنگ شهری
در تهاجم عراق به ایران، ارتش عراق بهمنظور دستهبندی قوای زمینی برای شروع پیشروی در خاک ایران، نیروی خود را به سه جبهه شمالی، میانی و جنوبی تقسیم کرده بود.
تمرکز اصلی قوای نظامی عراق در جبهه جنوبی قرار داشت، که از منطقه جنوب مهران شروع شده و تا آبادان و راس البیشه ادامه مییافت. از مهمترین شهرهای هدف عراق در این جبهه میتوان به دزفول، اندیمشک، اهواز، سوسنگرد، خرمشهر و آبادان اشاره کرد.
هدف اولیه بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس از آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود. عراق کسب این هدف را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی میکرد.
با شروع جنگ، سپاه سوم ارتش عراق (۳ لشکر زرهی و ۲ لشکر مکانیزه) هجوم خود را از چند محور آغاز کرد. لشکر ۱۰ زرهی ارتش عراق توانست در طی ۶ روز ۸۰ کیلومتر به داخل مرز ایران پیشروی کند و نیروهایش را در غرب رودخانه کرخه مستقر کند. لشکر ۱ مکانیزه عراق نیز با وجود مقاومتهای مردمی توانست ۱ هفته بعد در غرب کرخه مستقر شود. لشکر ۹ زرهی عراق با تصرف شهرهای بستان و سوسنگرد و ارتفاعات اللهاکبر، پیشروی خود را به سمت اهواز ادامه داد. لشکر ۵ مکانیزه عراق بعد از تصرف پادگان حمید و قطع جاده خرمشهر-اهواز، در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی اهواز استقرار یافت. از طرفی با عبور لشکر ۳ زرهی از رودخانه کرخه و قطع جاده آبادان-اهواز محاصره خرمشهر و آبادان تکمیل گردید.
ولی سه ستون زرهی عراقی که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند، با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف در مقابل تجاوز ارتش عراق مقاومت میکردند. بیشتر نیروهای مقاومت خرمشهر با وجود آموزش نظامی ناچیز انگیزه بسیار زیادی برای جنگیدن داشتند. این نیروها موفق شدند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را بگیرند و عراق در همان مرحله اول جنگ، در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند و درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد و پس از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی با گردان تکاوران دریایی بوشهر در این شهر بود. در ایران برای مدتها خرمشهر را به احترام مقاومت و نبرد شهروندان این شهر، «خونینشهر» نامیده میشد.
سرانجام با ملحق شدن نیروهای تازهنفس لشکر ۱۱ پیاده عراق به نیروهای محاصرهکننده درگیر در خرمشهر، این شهر سقوط کرد.
اشغال خرمشهر
عراق ابتدا برای اشغال خرمشهر دو گردان فرستاده بود، اما با مقاومت نیروهای ایرانی مجبور شد بیش از دو لشکر اعزام کند. پل خرمشهر روز دوم آبان ۵۹ مسدود شد و ورود و خروج به شهر پس از آن به آسانی میسر نبود. عراق این روز را تصرف خرمشهر دانست در حالی که «مقاومت نیروها ادامه داشت و دشمن نتوانسته بود بر تمامی شهر تسلط یابد.» نهایتاً، تصرف خرمشهر ۳۴ روز به طول انجامید و در درگیریها هر دو طرف حدود ۷۰۰۰ کشته و زخمی دادند.
گاهشماری نبرد خرمشهر
در ادامه و به صورت گاه شمار به مهم ترین حوادث خرمشهر در طول دوران اشغال و آزادی اشاره می شود.
۱ مهر ورود و استقرار تکاوران به آبادان و خرمشهر
۲ مهر اعزام گروهان یکم تکاور به جاده خرمشهر-اهواز و در اطراف سد ارایض به فرماندهی ناخدا سوم فتحالله عسگری، مجروحیت دو تکاور طی ۴۸ ساعت درگیری و شهادت یکی از آنها. برگشتن گروهان یکم به اطراف جاده شلمچه به علت فشار زیاد عراق و آموزش نیروهای مردمی به وسیله تکاوران
۴ مهر درگیری اصلی در حوالی پاسگاه شلمچه، فشار عراق برای عبور از پل نو و ورود به خرمشهر با تانک و نفرات. مقاومت مردمی، پاسداران و تکاوران. آزاد شدن پاسگاه شلمچه و عقب راندن عراق تا پاسگاه خودش و به اسارت گرفتن ۲۰ نفر از نیروهای عراق.
۵ مهر درگیری سنگین با عراق، عقبنشینی تاکیتی از شلمچه تا یک کیلومتری پل نو و آزاد کردن اسرای عراقی. مبارزه با جاسوسان و بازداشت افراد مشکوک و سارقین منازل
۶ مهر دریافت دستور برای مأموریت برونمرزی و شناسایی و از کار انداختن محل استقرار رادار و سکوهای پرتاب موشک عراق در منطقه اروندرود.
۷–۸ مهر تغییر خط سیر عراق. از روی سد ارایض به سمت چپ و قطع کردن جاده خرمشهر به اهواز در بالای پاسگاه پلیس راه. پل زدن عراق برای عبور از کارون و رسیدن به بالای مارد. درگیری تکاوران با آنها به وسیله موشک تاو، تفنگ ۱۰۶ و خمپاره ۱۲۰ و آر پی جی. مصرف ۲۰ کامیون مهمات و عقبنشینی به علت آتشباری سنگین توپخانه عراق.
۸ مهر فشار عراق برای ورود به خرمشهر از محور شلمچه، جاده خرمشهر-اهواز، محور و سیلبند ارایض با تانک و نفربر. درگیری شدید تکاوران و نیروهای مردمی با عراق. به آتش کشیدن دو دستگاه تانک و یک نفربر در حوالی درب سنتاب و عقبنشینی پنج تانک از آنها. درخواست از نیروهی هوایی برای کمک و عقب راندن بیش از ۳۰۰ تانک و نفربر بر اثر بمباران فانتومها و تعقیب و شکار نیروی زرهی عراق در حال عقبنشینی
۹ مهر عبور نیروی عراقی از پل نو و ورود به محلات خرمشهر از جمله راهآهن. دریافت ۲۰۰ قبضه آر پی جی از بوشهر و آموزش دادن نیروهای مردمی برای استفاده از آنها در دستههای ۱۰ و ۲۰ نفری
۱۳ مهر تک شبانه به مقر لشکر ۳ عراق با ۳۰۰ تکاور و عقب راندن ۴ کیلومتری آنها
۱۵–۱۷ مهر فشار عراق از سه محور بر خرمشهر، ورود لشکر عراق به دروازه خرمشهر و پیشروی تا مسجد نو (تعویض نیروی تازهنفس هر ۴۸ ساعت)؛ و دریافت یک قبضه هویتزر قدیمی و از رده خارج توسط مدافعین شهر.
۱۸ مهر پلزدن عراق روی کارون و رسیدن به تلمبهخانه مارد، اشغال اهواز به آبادان، ورود گروهان ۱۲۰ نفره از کمیتههای تهران و خروج آنها از شهر طی ۴۸ ساعت، نابودی و غارت صدها ماشین خارجی موجود در گمرک خرمشهر به وسیله نیروی عراقی
۲۰ مهر درگیریهای شدید در محور جاده شلمچه، راهآهن، کشتارگاه و گمرک. درگیری در کوی طالقانی تا شب و اشغال شبانه قسمتی دیگری از شهر.
۲۱–۲۲ مهر پیشروی نیروهای عراقی و شهادت و زخمی شدن چندین تن از مدافعان
۲۳ مهر ورود یک گردان تکاور ۲۷۰ نفری از منجیل به آبادان برای جایگزینی با گردان یکم تکاور مستقر در خرمشهر و سه گروهان دریافر به آبادان با سلاحهای سبک و رسیدن عراق به جاده آبادان-ماهشهر و اشغال آن.
۲۴ مهر ورود تانکها و نفربرها به شهر. اوج درگیری در خیابان ۴۰ متری، اضافه شدن تیپ شش زرهی به نیروهای هجومی عراق برای تصرف فرمانداری و تسلط بر پل خرمشهر-آبادان. انهدام ۹ تانک، ۱۲ نفربر عراقی با آر پی جی، جایگزین شدن پنج گردان تکاور به جای نیروی زرهی عراق و زخمی شدن ۲۰ تکاور ایرانی.
۲۵–۳۰ مهر تقسیم شدن تکاوران و نیروهای مردمی به گروههای پنجنفری و شکار تانک، درگیری شدید در محلههای کشتارگاه، راهآهن، بندر، گمرک، خیابان ۴۰ متری، اطراف فرمانداری، کوی طالقانی و خیابان کمربندی به صورت تن به تن.
۱–۳ آبان حمله شدید عراق به شهر با توپخانه، از دست رفتن اکثر نقاط شهر، کمبود آذوقه، آب و مهمات
۳ آبان دستور شفاهی از طریق بیسیم برای عقبنشینی به ساحل شرقی رود کارون و تخلیه شهر
۴ آبان سقوط شهر
فرمان تخلیه شهر
به گفته هوشنگ صمدی، با دستور شفاهی سرهنگ حسین حسنی سعدی، تکاوران مجبور شدند شهر خرمشهر را از سمت ساحل رود کارون، تخلیه کنند.
آزادی خرمشهر
خرمشهر تا ۳ خرداد ۱۳۶۱ در اشغال نیروهای عراق باقی ماند و نهایتاً، با عملیات بیت المقدس توسط نیروهای ایران بازپس گرفته شد. آزادسازی خرمشهر در حقیقت از اهداف مرحله چهارم عملیات بیتالمقدس بود. در ساعت ۲۲:۳۰ شامگاه شنبه، ۱ خردادماه ۱۳۶۱، مرحله چهارم این عملیات با اعلام رمز یا محمدبنعبدالله، از بیسیم فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا به واحدهای عملکننده، با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد.
در پایان این نبرد علاوه بر پایان بخشیدن به ۱۹ ماه اشغال بخشی از حساسترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربهای سنگین به توان رزمی و روحیه نیروهای عراقی وارد آمد. در جریان آزادسازی خرمشهر حدود ۱۶ هزار نیروی عراقی کشته و زخمی شدند و همچنین ۱۹ هزار نفر نیروی عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند.
ملاصدرا ، از بزرگان فلسفه اسلامی و از بزرگترین دانشمندان جهان است
1 خرداد ؛ روز بزرگداشت ملاصدرا
-- معرفی شخصیت :
محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدرالمتالهین یا ملاصدرا ، از بزرگان فلسفه اسلامی و از بزرگترین دانشمندان جهان ، درنهم جمادی الاولی سال 980 قمری در شیراز دیده به جهان گشود.
پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود. در زمان حیات ملاصدرا ، شیراز دارای حکومت مستقلی بود و حکمرانی آن به برادر شاه واگذار گردید ، در آن زمان پدر ملاصدرا به عنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت و به نظر می رسید تنها موهبتی که خداوند به او ارزانی نداشته ، داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند ، دعاهای این مرد پاک و زاهد را بی جواب نگذاشت و بهترین پسران را به او ارزانی کرد که یکی از آنها را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید که عالی ترین شخصیت مذهبی گردد.
در دوران جوانی ، صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده ی کم نظیر، بنا نهاده شد و تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی - الهی و اصول یقینی سید امیرمحمد باقر بن شمس الدین ، مشهور به میرداماد عهده دار گشت.
-- شرایط اجتماعی ملاصدرا :
صدرالمتالهین، حکیم خانه به دوشی بود که به جرم آزادگی روح و فکر ، مجبور شد از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. وی در مقدمه ی کتاب " اسفار" ، دلایل بیزاری خود را از جاهلان فرزانه نمای زمان خویش و عزلت و تصوف خود در کهک (روستایی دورافتاده در سی کیلومتری شهر قم) را بیان داشته است. پس از بازگشت به شیراز ، شهرت صدرای شیرازی عالمگیر شده بود و طالبان حکمت از نواحی و اطراف برای درک فیض به حضورش می شتافتند.
او خود در مقدمه ی اسفار می گوید: «..... به تدریج آنچه در خود اندوخته بودم، همچون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریایی پر موج، در منظر جویندگان و پویندگان قرار گرفت. » ملاصدرا پس از فراگیری علوم از استادانش ، برای تدریس به قم رفت و پس از آن به امر شاه عباس دوم به شیراز بازگشت و در آنجا به تدریس مشغول گردید.
او شاگردان بسیار داشت که از آن جمله ، ملامحسن فیض کاشانی و ملا عبد الرزاق لاهیجی را می توان نام برد.
ملاصدرا درنهم جمادی الاولی سال 980 قمری در شیراز دیده به جهان گشود
-- شخصیت فلسفی ملاصدرا :
در زمان حیات ملاصدرا ، یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری ، کلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفت. دلیل عمده ی گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند فقه، ادبیات عرب، ریاضی، نجوم ، طب و ...، همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خط ، معماری و کتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران که خود زاییده ی شرایط سیاسی حاکم بر کشور بود جستجو نمود. عدم وابستگی و استقرار ومرکزیت حکومت وقت، امنیت و آزادی خاصی را حکم فرما ساخته بود که شکوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پی داشت.
-- شخصیت عرفانی ملاصدرا :
صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان ، به ویژه در فلسفه اشراق ، مکتب مشاء ، کلام ، عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی متفکرانی چون سقراط و فلاسفه ی هم عصر او، افلاطون، ارسطو و شاگردانش و دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقاً بررسی نمود، موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مکاتب را به خوبی دانست.
اگرچه او از مکتب اشراق ، بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و گرچه شاگرد مکتب مشاء گردید لیکن هرگز مقید به این روش نشد. " حکمت متعالیه " مهمترین کتاب ملاصدرا به شمار می آید که حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است. ملاصدرا ، علاوه بر سلوک درعرفان ، به عنوان یکی از موفق ترین فلاسفه ، مطرح می باشد که با طی کردن مراحل مختلف، گنجینه ی با ارزشی را برای ساخت قلعه ای از دانش کشف نمود که با نور جاودانی حقیقت می درخشد.
خانه تاریخی ملاصدرا در غرب روستای کهک - قم
ملاصدرا می نویسد:
« من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله های آتش جهالت و گمراهی برافروخته تر و بدحالی و نامردی فراگیرتر می شود ، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته حالی پنهان شدم . دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته دلان بر ادای واجبات ، کمر بستم و کوتاهی های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم.
نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم ؛ زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و .... نیازمند تصفیه روح و اندیشه ، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال ، پایداری اوضاع و احوال ، و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممکن است... ، ناچار ازهمراهی با مردم دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان ، و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم.
آن گاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده ، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم ؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت ، نورالهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمی دانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هر چه از اسرارالهی ، حقایق ربوی ، ودیعه های عرشی و رمز و راز صمدی را با کمک عقل و برهان می دانستم با شهود و عیان روشنتر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق ، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست .»
آثار ملاصدرا:
از ملاصدرا آثار درخشانی باقی مانده است که برخی از آنها عبارتند از : اسفار اربعه ، مبدأ و معاد ، دیوان اشعار، حدوث العالم ، مفاتیح الغیب ، متشابهات القرآن.
وفات ملاصدرا :
حکیم وارسته در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف کعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه .ق در شهر بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت ، و در همانجا به خاک سپرده شد. اگر چه امروز اثری از مزار او نیست اما عطر دلنشین حکمت متعالیه از مُرکب نوشته هایش همواره مشام جان را می نوازد.