معجزاتی که در زمان ولادت پیامبررخ داد
وقتی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد، دیوها
رانده شدند و مردم را زمین لرزه ای فرا گرفت که به همه جای دنیا رسید تا آنجا که
کلیسا ها ویران گشت و چیزی که جز خدا پرستش میشد از جای خود کنده شد و ستارگانی هویدا
گشت که پیش از آن دیده نمیشد و کاهنان یهود از آن در شگفت ماندند.[4]
ایوان کسری بلرزید و چهار کنگره آن افتاد و آتشکدة فارس
که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترین علمای مجوس در آن شب در
خواب دید که شترانی عربی اسبانی سرکش را میکشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد
ایشان شدند،[5] و طاق کسری از میانش شکست و دو حصّه شد و آب دجله شکافته شد و در
قصر او جاری گردید و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و
پرواز کرد تا به مشرق رسید، هر بتی که در هر جای عالم بود بر رو افتادند و دریاچه
ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک شد و وادی سماوه که سال ها بود کسی
آب در آن ندیده بود آب در آن جاری شد.[6]
تخت هر پادشاهی در آن صبح سرنگون شده بود و جمیع پادشاهان
در آن روز لال بودند و سخن نمیتوانستند بگویند و علم کاهنان ـ پیشگویان ـ برطرف
شد و سحر ساحران باطل شد وهر کاهن و پیش گوئی که بود میان او و همزادی که داشت و
خبر ها را به او میداد جدایی افتاد و قریش در میان عرب بزرگ شدند و ایشان را آل
الله گفتند، چونکه آنان در خانة خدا بودند.[7] و آمنه مادر پیامبر اکرم ـ صلی الله
علیه و آله ـ گفت: که چون پسرم بر زمین رسید دست ها را بر زمین گذاشت و سر به سوی
آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد پس از او نوری ساطع شد که همه چیز را روشن کرد
و به سبب آن نور قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی صدایی شنیدم که قائلی ـ گویندهای
ـ میگفت: زاییدی بهترین مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.[8]
از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است؛ که
چون آن حضرت متولّد شد بت ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام
شد این ندا از آسمان رسید که: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل کان زهوقا؛[9]
حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است.[10] و جمیع دنیا در آن شب روشن
شد و هر سنگ و کلوخی و درختی خندید و آنچه در آسمانها و زمین ها بود تسبیح خدا
گفتند و شیطان گریخت و میگفت: بهترین امّتها و بهترین خلایق و گرامی ترین بندگان
و بزرگ ترین عالمیان محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[11]
مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امام موسی ـ علیه السلام ـ
روایت کرده است که چون پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مادر متولد شد، دست
چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان کرد و لبهای خود را به توحید به
حرکت آورد و از دهان مبارکش نوری ساطع شد که اهل مکّه قصرهای بصری و اطراف آن را
که از شام است دیدند و قصرهای سرخ یمن و نواحی آن را و قصرهای سفید اصطخر فارس و
حوالی آن را دیدند و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آن که جنّ و انس و
شیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امر غریبی رُخ داده است.
ملائکه را دیدند که فرود میآمدند و بالا میرفتند و
تسبیح و تقدیس خدا میکردند و ستاره ها به حرکت آمدند و در میان هوا میریختند.[12]
و در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد کرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند:
چه چیز تو را آشفته ساخته است ای سید ما، گفت: وای
بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیر مییابم و باید که حادثه
عظیمی در زمین واقع شده باشد که تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است،
پس بروید و جستجو کنید که چه امر غریبی حادث شده است، پس متفرّق شدند و گردیدند و
برگشتند و گفتند چیزی نیافتیم، ابلیس بزرگ شیطانها گفت که دانستن این، کار من است،
پس جستجو کرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید ملائکه اطراف حرم را فرو گرفته
اند، چون خواست که داخل شود ملائکه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس کوچک شد مانند
گنجشکی و از جانب کوه حری داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون، گفت: ای جبرئیل یک
سوال از تو میکنم، بگو امشب در زمین چه اتّفاقی افتاده است، جبرئیل گفت: محمّد ـ
صلی الله علیه و آله ـ که بهترین پیغمبران است امشب متولّد شده است، پرسید که آیا
مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه، پرسید آیا در امّت او بهره دارم؟ گفت:
بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.[13]
- ۹۷/۰۹/۰۳